سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دست از گناه برداشتن آسانتر تا روى به توبه داشتن . [نهج البلاغه]
 
شنبه 87 دی 21 , ساعت 3:3 عصر

جهاد فلسطین

در جهادِ فلسطین و در جهادِ دنیاى اسلام، شرط اصلى موفقیت، پاى فشردنِ بر اصول است. دشمن همواره ربودن اصول را هدف مى‏گیرد و با خدعه و وعده و تهدید، بر چشم پوشیدن از آن اصرار مى‏ورزد. با حذف یا کمرنگ شدن اصول، دنیاى اسلام شاخص‏هاى راهنما را گُم مى‏کند و محکومِ قواعدى مى‏شود که دشمن آن را تعیین کرده است و نتیجه معلوم است. غالباً بعضى در میان خودِ ملت‏هاى ما و از خودِ ما، به پیروى از دشمن، ما را به رها کردن اصول‏مان توصیه مى‏کنند و آن را تاکتیک و تدبیر مى‏نامند! انگیزه‏ى آنان هر چه باشد - غفلت یا طمع و خیانت - آنان مصداق این کلام خداوندند: «فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشى ان تصیبنا دائرة فعسى‏اللَّه ان یأتى بالفتح او امر من عنده فیصبحوا على ما اسرّوا فى انفسهم نادمین». آنان از کمک به دشمن هیچ سودى نمى‏برند. امریکا و غرب، بارها نشان داده‏اند که حتى به تسلیم‏شدگان هم رحم نمى‏کنند و چون تاریخ مصرف همکارى کنندگان به پایان برسد، به‏آسانى آنان را به دور مى‏افکنند. برخى دیگر، قدرت دشمن را به رخ مى‏کشند و حق‏طلبان را از اصطکاک با آن بیم مى‏دهند. در این سخن، مغالطه‏ى خطرناکى نهفته است. اولاً، دشمنى که انسان خردمند از اصطکاکِ با او پرهیز مى‏کند، دشمنى است که هویت او و منافع حیاتى او و اصل وجود او را هدف گرفته است؛ مقاومت در برابر چنین دشمنى، حُکم قاطع خرد انسانى است؛ زیرا بدیهى است که خسارت قطعىِ ناشى از تسلیم در برابر آن، همان خسارت احتمالى ناشى از مقابله با اوست؛ به اضافه‏ى ذلت و تحقیر.


شنبه 87 دی 21 , ساعت 3:3 عصر
شلیک خمپاره و تیراندازی به سمت عزاداران حسینی در ایالت سرحد پاکستان منجر به شهادت پنج عزادار و به آتش کشیده شدن منزل سه تن از شیعیان شد.
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از فارس، هزاران شیعه عزادار حسینی که از روز جمعه برای برگزاری مراسم عزاداری سالار شهیدان از مناطق مختلف "اورگزئی ایجنسی" به سمت شهرستان هنگو در ایالت سرحد پاکستان پیاده در حرکت بودند، شب گذشته توسط عده‌ای تروریست مورد حمله چندین خمپاره و تیراندازی قرار گرفتند.

عزاداران حسینی که دو کیلومتر دور از شهرستان هنگو بودند، در منطقه "شاهو خیل " مورد حمله خمپاره‌ای و تیراندازی نیروهای افراطی القاعده و طالبان قرار گرفتند که در این حمله پنج عزادار شهید و تعدادی نیز زخمی شدند.

به دنبال این حادثه ترورستی ارتش پاکستان نیز واکنش نشان داد و با شلیک گلوله به سمت نیروهای تروریست سه تن از آنان را به هلاکت رساند.

فراطیون طالبان در منطقه "اورگزئی ایجنسی" ضمن پایمال کردن حق شیعیان دولت شریعت اعلام کرده‌اند.

درگیری میان عزاداران و افراطیون طالبان ار دیشب تاکنون ادامه دارد و تاکنون منازل سه تن از شیعیان در منطقه "علی آباد" شهرستان هنگو توسط شبه نظامیان طالبان به آتش کشیده شده است.

مقامات نظامی و امنیتی پاکستان پس از اعلام حکومت نظامی در شهرستان هنگو به شیعیان اجازه برگزاری مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا را ندادند.

این درحالی است که روز جمعه هزاران تن از شیعیان از مناطق مختلف "اورگزئی ایجنسی" برای برگزاری مراسم عزاداری حسینی به سوی شهرستان "هنگو" چندین کیلومتر پیاده روی کردند.

"علامه عباس کمیلی" سناتور و رئیس ائتلاف جعفریه پاکستان از شهادت عزاداران در هنگو ابراز تاسف کرد و از دولت مرکزی اسلام آباد خواست فوراً برای حل مسئله اقدام کند و حق قانونی و آئینی برای برگزاری عزاداری به عزاداران داده شود.

شنبه 87 دی 21 , ساعت 3:1 عصر

 

 قدرت اسلام

 

  امروز جبهه‏ى استکبار علناً، صریحاً در مقابل اسلام ایستاده است. درست است که جمهورى اسلامى را آماج حملات خودشان از لحاظ سیاسى و تبلیغاتى قرار میدهند، لکن دشمنى آنها با جمهورى اسلامى هم به خاطر همین است که جمهورى اسلامى پرچم اسلام را بلند کرده است؛ اسلام را در دلهاى آحاد امت اسلامى زنده کرده است؛ به اسلام رونق بخشیده است؛ عزت بخشیده است و خود به خاطر اسلام عزت پیدا کرده است. براى این است که با جمهورى اسلامى مخالفت میکنند، معارضه میکنند، دشمنى میکنند. با اسلام در حقیقت اینها مخالفند - یعنى با یکایک این امت عظیم اسلامى و ملتهاى اسلامى - این را باید آحاد امت اسلامى و ملتهاى مسلمان بدرستى، از بن دندان درک کنند و بفهمند.

   اسم حقوق بشر را مى‏آورند، اسم دموکراسى را مى‏آورند، اسم انرژى هسته‏اى را در یک برهه‏اى مى‏آورند؛ اینها را بهانه‏ى دشمنى قرار میدهند، لکن واقع قضیه چیز دیگرى است؛ واقع قضیه این است که اینها میدانند اسلام میتواند امت اسلامى را به یک قدرت عظیم تبدیل کند. با این مخالفند. میدانند که نام پیغمبر، یاد پیغمبر، زندگى پیغمبر، سیره‏ى پیغمبر و تعالیم پیغمبر میتواند امت اسلامى را از رخوت خارج کند، به او نشاط بدهد، او را در صحنه‏ى بین‏المللى تبدیل به یک عنصر اثرگذار و متنفذ کند، عزت به او ببخشد؛ این را نمیخواهند؛ با این دشمنى میکنند و مخالفند؛ والّا کیست که نداند آمریکائیها اولین دشمن حقوق بشرند. منظورم از آمریکائیها، مردم آمریکا نیستند؛ سیاستمداران، سردمداران، متنفذین، گردانندگان رژیم آمریکا و رژیم صهیونیستى، که اولین دشمنان بشریتند. ببینید چه میکنند در غزه! ببینید چه میکنند در منطقه‏ى فلسطین! ببینید با ملتهاى مسلمان چگونه رفتار میکنند! ببینید در عراق و افغانستان با آن ملتهاى مظلوم چگونه با سنگدلى و قساوت رفتار میکنند! ببینید شکنجه‏هایشان را! رئیس جمهور آمریکا رسماً، علناً قانون ضدشکنجه را رد میکند؛ این خیلى مطلب مهمى است. یعنى شکنجه باید قانونى باشد، باید آمریکائیها زندانیان خودشان را، بیگناهانى را که در عراق و در افغانستان و در هر نقطه‏ى عالم دستگیر میکنند، بتوانند اینها را آزادانه شکنجه کنند. پرچم طرفدارى از شکنجه را در دست گرفته‏اند، آنوقت اسم حقوق بشر مى‏آورند!


شنبه 87 دی 21 , ساعت 2:59 عصر

عاشورا

در باب عاشورا آنچه که عرض مى‏کنم - البته یک سطر از یک کتاب قطور است - این است که عاشورا یک حادثه‏ى تاریخىِ صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) با این حرکت - که در زمان خود داراى توجیه عقلانى و منطقى کاملاً روشنى بود - یک سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است. سه عنصر در حرکت حضرت ابى‏عبداللَّه (علیه‏السّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.
عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلى است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله‏ى این بیانات نورانى، بیان‏کننده‏ى یک منطق مستحکم است. خلاصه‏ى این منطق هم این است که وقتى شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه‏ى مسلمان، «اقدام» است؛ این اقدام خطر داشته باشد در عالى‏ترین مراحل، یا نداشته باشد. خطرِ بالاترین، آن است که انسان جان خود و عزیزان و نوامیس نزدیک خود - همسر، خواهر، فرزندان و دختران - را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد و در معرض اسارت قرار دهد. اینها چیزهایى است که از بس تکرار شده، براى ما عادى شده، در حالى که هر یک از این کلمات، تکان‏دهنده است. بنابراین، حتى اگر خطر در این حد هم وجود داشته باشد، وقتى شرایط براى اقدام متناسبِ با این خطر وجود دارد، انسان باید اقدام کند و دنیا نباید جلوى انسان را بگیرد؛ ملاحظه‏کارى و محافظه‏کارى نباید مانع انسان شود؛ لذت و راحت و عافیتِ جسمانى نباید مانع راهِ انسان شود؛ انسان باید حرکت کند. اگر حرکت نکرد، ارکان ایمان و اسلام او بر جا نیست. «انّ رسول‏اللَّه (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله) قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللَّه و لم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا على‏اللَّه ان یدخله مدخله»؛ منطق، این است. وقتى اساس دین در خطر است، اگر شما در مقابل این حادثه‏ى فزیع، با قول و فعل وارد نشوید، حقِ على‏اللَّه است که انسان بى‏مسؤولیت و بى‏تعهد را با همان وضعیتى که آن طرف مقابل - آن مستکبر و آن ظالم - را با آن روبه‏رو مى‏کند، مواجه کند.
حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) در خلال بیانات گوناگون - در مکه و مدینه و در بخش‏هاى مختلف راه، و در وصیت به محمدبن‏حنفیه این وظیفه را تبیین کرده و آن را بیان فرموده است. حسین‏بن‏على (علیه‏السلام) عاقبتِ این کار را مى‏دانست؛ نباید تصور کرد که حضرت براى رسیدن به قدرت - که البته هدف آن قدرت، مقدس است - چشمش را بست و براى آن قدرت حرکت کرد؛ نه، هیچ لزومى ندارد که یک نگاه روشنفکرانه ما را به این‏جا بکشاند. نخیر، عاقبت این راه هم بر حسب محاسبات دقیق براى امام حسین (علیه‏السّلام) با روشن‏بینى امامت قابل حدس و واضح بود؛ اما «مسأله» آن‏قدر اهمیت دارد که وقتى شخصى با نفاستِ جان حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) در مقابل این مسأله قرار مى‏گیرد، باید جان خود را در طبق اخلاص بگذارد و به میدان ببرد؛ این براى مسلمان‏ها تا روز قیامت درس است و این درس عمل هم شده است و فقط این‏طور نبوده که درسى براى سرمشق دادن روى تخته‏ى سیاه بنویسند، که بعد هم پاک بشود؛ نه، این با رنگ الهى در پیشانى تاریخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز.
در محرّم سال 42، امامِ بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثه‏ى عظیم پانزده خرداد به وجود آمد. در محرّم سال 1357 هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثه‏ى تاریخى بى‏نظیر - یعنى انقلاب اسلامى - پدید آمد. این، مالِ زمان خود ماست؛ جلوى چشم خود ماست؛ ولى در طول تاریخ هم این پرچم براى ملت‏ها پرچمِ فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همین‏طور باشد و همین‏طور خواهد بود. این بخشِ «منطق»، که عقلانى است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفى، حرکت امام حسین را تفسیر نمى‏کند و بر تحلیل جوانب این مسأله قادر نیست.
عنصر دوم، حماسه است؛ یعنى این مجاهدتى که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامى انجام بگیرد؛ چون «العزّةللَّه و لرسوله و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستى از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه مى‏کنى، یک چهره‏ى حماسى و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسى، نظامىِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتى آنهایى که تفنگ گرفته‏اند و به جنگ رویاروى جسمى اقدام کرده‏اند، مى‏بینید که گاهى اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسأله وجود ندارد؛ همان جایى هم که حسین‏بن‏على (علیه‏السّلام) یک شب را مهلت مى‏گیرد، عزتمندانه مهلت مى‏گیرد؛ همان جایى هم که مى‏گوید: «هل من ناصرٍ» - استنصار مى‏کند - از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایى که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم‏هاى گوناگون برخورد مى‏کند و با آنها حرف مى‏زند و از بعضى از آنها یارى مى‏گیرد، از موضع ضعف و ناتوانى نیست؛ این هم یک عنصر برجسته‏ى دیگر است. این عنصر در همه‏ى مجاهداتى که رهروان عاشورایى در برنامه‏ى خود مى‏گنجانند، باید دیده شود. همه‏ى اقدام‏هاى مجاهدت‏آمیز - چه سیاسى، چه تبلیغى، چه آن‏جایى که جاى فداکارى جانى است - باید از موضع عزت باشد. در روز عاشورا در مدرسه‏ى فیضیه، چهره‏ى امام را نگاه کنید: یک روحانى‏اى که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همه‏ى موجودى خود دارد، آن‏چنان با عزت حرف مى‏زند که سنگینى عزت او، زانوى دشمن را خم مى‏کند؛ این موضع عزت است. امام در همه‏ى احوال همین‏طور بود؛ تنها، بى‏کس، بدون عِدّه و عُدّه، اما عزیز؛ این چهره‏ى امام بزرگوار ما بود. خدا را شکر کنیم که ما در زمانى قرار گرفتیم که یک نمونه‏ى عینى از آنچه را که بارها و سال‏ها گفته‏ایم و خوانده‏ایم و شنیده‏ایم، جلوى چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را دیدیم؛ و او، امام بزرگوار ما بود.
عنصر سوم، عاطفه است؛ یعنى هم در خود حادثه و هم در ادامه و استمرار حادثه، عاطفه یک نقش تعیین‏کننده‏اى ایجاد کرده است، که باعث شد مرزى بین جریان عاشورایى و جریان شیعى با جریان‏هاى دیگر پیدا شود. حادثه‏ى عاشورا، خشک و صرفاً استدلالى نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمى است؛ لذا ما را امر مى‏کنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن. زینب کبرى (سلام‏اللَّه‏علیها) در کوفه و شام منطقى حرف مى‏زند، اما مرثیه مى‏خواند؛ امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموى مى‏کوبد، اما مرثیه مى‏خواند. این مرثیه‏خوانى تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاى عاطفى و در فضاى عشق و محبت است که مى‏توان خیلى از حقایق را فهمید، که در خارج از این فضاها نمى‏توان فهمید. این سه عنصر، سه عنصر اصلىِ تشکیل‏دهنده‏ى حرکت عاشورایى حسین‏بن‏على (ارواحنافداه) است که یک کتاب حرف است و گوشه‏اى از مسائل عاشوراى حسینى است؛ اما همین یک گوشه براى ما درس‏هاى فراوانى دارد.


<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ